جدول جو
جدول جو

معنی یک منی - جستجوی لغت در جدول جو

یک منی
(یَ / یِ مَ)
منسوب به یک من. به اندازۀ یک من. که یک من وزن داشته باشد. به قدر یک من. یک منه. (یادداشت مؤلف) :
چو نیمی ز تیره شب اندرکشید
سپهبد می یک منی برکشید.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یک بسی
تصویر یک بسی
یک بارگی، همگی، جملگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک تنه
تصویر یک تنه
یکه، تک وتنها، به تنهایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
یکسان بودن، برابری، مشابهت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک بند
تصویر یک بند
پشت سرهم، یک نفس و بدون درنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک تهی
تصویر یک تهی
یک لا، یک لایی، ویژگی جامۀ یک لا و نازک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک چند
تصویر یک چند
مقدار و زمانی اندک و نامعلوم، چندی، مدتی، روزگاری، برای مثال سلیمی که یک چند نالان نخفت / خداوند را شکر صحت نگفت (سعدی۱ - ۱۷۴)
فرهنگ فارسی عمید
(یَ / یِ مَ نِ)
هم منش. متحدالطبع. (یادداشت مؤلف). یک سیره. یک نهاد. بر سیرت و طبعواحد. متحد. یک زبان. هم قول. متحدالقول:
به هر نیک و بد هر دوان یک منش
به راز اندرون هردوان بدکنش.
بوشکور
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ مَ نَ / نِ)
یک منی. به وزن یک من. (یادداشت مؤلف). رجوع به یک منی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از یک چندی
تصویر یک چندی
یکزمانی، مدتی، چند گاهی مدتی اندک زمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک وری
تصویر یک وری
یکطرفی متمایل بیک جهت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
یکسان بودن
فرهنگ لغت هوشیار
متوالیاً، مدام، دایم پشت سرهم یک نفس بدون درنگ: پشت دستگاه دودکش می نشست و یک بند ناله کسالت آور و غم افزای آنرا بگوش همسایگان می رساند
فرهنگ لغت هوشیار
مقدار یا زمان نامعلوم، مدتی روزگاری: یک چندباقبال توای شاه جوانبخت گرد ستم از چهره ایام ستردم. (برهانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک تنه
تصویر یک تنه
تنها بتنهایی: یک تنه باهزار تن مقابله میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک رنگ
تصویر یک رنگ
دارای رنگ واحد مقابل دورنگ و رنگارنگ، بی ریا و صمیمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاسمنی
تصویر یاسمنی
یاسمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک منش
تصویر نیک منش
دارای منش نیکو نیک اندیش، خوش ذات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک منشی
تصویر نیک منشی
دارای منشی نیکو بودن نیک اندیشی، خوش ذاتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک رنگی
تصویر یک رنگی
دارای یک رنگ بودن مقابل دورنگی، صمیمی بودن مخلص و یک جهت بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک بند
تصویر یک بند
((~. بَ))
پیوسته، پشت سر هم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یک وری
تصویر یک وری
((~. وَ))
یک طرفی، متمایل به یک جهت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یک چند
تصویر یک چند
((~. چَ))
مدتی، روزگاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یک تنه
تصویر یک تنه
((~. تَ نِ))
تنها به تنهایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
Identicalness, Sameness, Uniformity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
identité, (FR) similitude, uniformité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مرتعی در حوزه ی کارمزد سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
identidade, (PT) igualdade, uniformidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
identidad, (ES) igualdad, uniformidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
identyczność, (PL) jednorodność, jednolitość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
идентичность , одинаковость , единообразие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
ідентичність , подібність , однорідність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
gelijkenis, (NL) gelijkheid, uniformiteit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
Identität, (DE) Gleichheit, Gleichförmigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
identicità, (IT) somiglianza, uniformità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی